عالمی کوشا و مؤمنی وارسته
محضر عالمی را درک کردم که بسیار قابل استفاده بود و با آن که به سختی مطالب را دنبال مینمود، بر اثر زحمت و کوشش فراوانی که داشت بهخوبی از عهدهٔ بیان مطالب بر میآمد.
خود را تمام عمر مشغول تحصیل ساخته و خود را در رشتهای خاص محدود نموده بود و با آن که بهخوبی از آن رشته آگاه بود، توان درگیری با علوم دیگر را در خود نمیدید و میفرمود: من خود را کوبیدهام و سنگ همین علم را خرد کردهام و دیگر عمر برای کار دیگری ندارم.
هنگام بیان مطالب به قدری مشکل داشت که گویی برای استحضار مطالب روح از قالبش به در میآید و با توجه تمام و همراه بستن چشمان کار را سامان میداد. این مرد پشتکار بسیاری داشت و همین امر سبب موفّقیت وی گشته بود.
ایشان برای من بسیار نافع بود و چند سالی در همان رشته از ایشان بهره یافتم و با آن که ایشان را کافی نمیدیدم، درک حضورش را لازم میدانستم.
با آن که مطالب را بهدرستی عنوان مینمود، آنچنان مشکل داشت که گویی میخواهد کوهی را جابهجا کند و بسیار میشد که من از کمی استعداد و کوشایی ایشان تعجب میکردم و با خود میگفتم: اگر خدا عنایت کند، با استعداد کم هم کسی موفق میشود؛ به یکی استعداد میدهد و به یکی پشت کار و کوشایی و به یکی هم عنایت خاصی میکند و هر دو را میدهد که چنین فردی اگر از اساتید خوبی نیز برخوردار باشد به تندی به آب
(۱۵۶)
میرسد و مشکلش برطرف میگردد.