۱۳۹۵-۰۳-۱۲

حضور حاضر و غایب: فصل پنجم: زمان تفصیل و تحقیق صورت‌ها

 

ماجرایی شنیدنی

دوستی ماجرایی را برایم نقل می‌کرد. ماجرایی شنیدنی که بی‌تناسب با این موضوع نیست؛ خلاصهٔ آن چنین است:

روزی به منزل آقایی رفتم و در اتاقی منتظر آمدن ایشان شدم. دیدم از اتاق کناری صدایی تکرار می‌شود و کسی مرتب می‌گوید: «علیکم السلام. علیکم السلام و رحمة‌اللّه» و همین‌طور تکرار می‌کند و در بعضی مواقع هم می‌گفت: «و علیکم السلام»، «صبّحکم اللّه‌ُ بالخیر.» من حیران شدم که این صدا از کیست و تکرار آن برای چیست. حس تجسّس من گل کرد و کم کم پرده را کنار زدم و بی‌آن که کسی متوجه شود دیدم صاحب صدا پسر آقاست که در مقابل آینه‌ای بلند قد ایستاده و با خود تمرین جواب سلام می‌کند و خود را روبه‌روی آینه قرار می‌دهد و جواب سلام را تکرار می‌کند که بسیار تعجب کردم. وی از خندهٔ قهری من متوجه شد و با آن که ناراحت گشت، به من چیزی نگفت و با خنده‌ای ساختگی مسأله را تمام کرد.

من از نقل ایشان بسیار تعجب کردم و با خود گفتم: عجب روزگاری است؛ مثل این که در این جا جواب سلام دادن و نوع آن هم خود درسی است و در این دیار، این‌گونه کارها هم تخصّصی و اهلی لازم دارد و همچون جناب اخفش که حاجت به بُز داشت، آیینه‌ای هم برای تمرین آن لازم است.

(۱۵۵)