استاد ریاضی
استادی داشتم در درس ریاضی که بحق لایق این عنوان بود و حساب و اندازه و ملاک تحقیق را براحتی به من آموخت. این مرد بزرگ، آن قدر با اطمینان سخن میگفت که گویی اندیشهٔ خود را در بیان میگنجاند و از سر اندازه و بحق به اندازه سخن سر میدهد.
چنان دقیق، ظریف و باریکبینانه مسایل را دنبال میکرد که گویی اندازهٔ تمام امور عالم و آدم را چون موی میبیند و پا بر موی میگذارد و از آن عبور میکند و اندیشهٔ خود را با مو اندازه میگیرد.
یادم هست که میفرمود: «همیشه برای حل مسأله، صورت مسأله را بهخوبی دنبال کنید و به فکر پاسخ نباشید؛ چرا که صورت مسأله، پاسخ را در خود مطرح میسازد و در صورت دقت، این پاسخ است که خود را از صورت مسأله، همچون شکوفهای از غنچه خارج میسازد.» این شخص در بنده بسیار مؤثر بود؛ بهطوری که همهٔ درسها را به صورت ریاضی دنبال میکردم و
(۳۴)
گویی «ریاضی اندیشیدن» ساختار اندیشهٔ من میباشد.