۱۳۹۵-۰۳-۱۲

حضور حاضر و غایب: فصل سوم دوره‌ای بس مهم

 

اهل باطن

عالمی وارسته و اهل باطن را یافتم که در جهت تهذیب اخلاق و تخلّق به امور معنوی بسیار کوشا بود و در این مسیر به مقاماتی نیز رسیده و صاحب اسراری از معنویت گشته بود، به‌خصوص در ولایت و محبت به حضرت حجت (عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف) اهتمام فراوانی داشت.

صاحب سخن و اهل کتاب بود. نور معنویت از رخسارش ظاهر می‌گشت و هنگامی که نظر بر چهرهٔ نورانی او می‌کردم دلم به صدقِ جلال و صفای باطنی وی گواهی می‌داد و اهل باطن بودن و نوع معنویت و غیب و سرّ وجودش را می‌پذیرفت و بی‌محابا به دنبال ادراک حقایق و وصول به

(۹۲)

معنویت باطنی در جنب وجوش می‌افتادم.

ایشان کسی بود که برای من اعتقاد به اهل باطن را میسّر ساخت و عقیده‌ام را بر غیب وجود مستحکم نمود و در من، باوری نسبت به صاحبان سلوک ایجاد نمود و دلم را در گرو حقایق باطنی انداخت؛ هرچند اموری را می‌فرمود که دلیل محکمی بر اثباتش نداشت و نادرستی آن برایم روشن و مستدل گردید؛ به‌خصوص نسبت به ظهور حضرت حجت (عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف) که بر اساس عقیدهٔ ایشان باید در این زمان سال‌هایی از ظهور مبارکش گذشته باشد؛ در حالی که ما هنوز در صف انتظار مانده‌ایم، همانند دسته‌ای که هر روز خیالات خود را علامات سریع ظهور می‌دانند.