واصلی کتوم
در محضر عالم مؤمنی ادبیات میخواندم که خوب درس میدادند و نه چیزی جز درس میگفتند و نه چیزی جز درس از ایشان دیدم. تنها میدیدم که همیشه در دستش تسبیح بود و بهجای ذکر، بیشتر آن را در مشت فشار
(۵۲)
میداد و شاید این کار برای استحضار مطالب بود، ولی در فرصتهای دیگر یافتم که چیزی یا کسی با او مشغول به ذکر گفتن میشود. این مرد در سلوک و صفا از موقعیتی برخوردار بود که تراکم حقایق گاه عرصه را بر وجود ایشان تنگ مینمود. بعد از آن که بیشتر به او نزدیک شدم ایشان خود سَر و سرّ راه را به سادگی برایم عنوان میکرد و میفرمود: این سنین برای رشد معنوی بسیار مناسب است.