صدیق
صدیق کسی است که کردار و گفتار وی به صدق و راستی باشد و از هر گونه نفاق، پنهانکاری و دورویی خالی باشد و کجی، کاستی، سستی و کمترین بیاعتقادی، بیایمانی و دورویی در حریم وی نباشد.
«صدیق» بر غیر معصوم نیز اطلاق میشود؛ چنانکه در آیهٔ زیر به صورت جمع بر گروندگان بر رسول به کار رفته است بدون آن که خود رسول باشند: «وَالَّذِینَ آَمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ أُولَئِک هُمُ الصِّدِّیقُونَ وَالشُّهَدَاءُ عِنْدَ
(۱۷۵)
رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَنُورُهُمْ»(۱). همچنین به حضرت مریم علیهاالسلام اطلاق «صدیقه» شده است در حالی که نبی نیست: «مَا الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیمَ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ وَأُمُّهُ صِدِّیقَةٌ کانَا یأْکلاَنِ الطَّعَامَ انْظُرْ کیفَ نُبَینُ لَهُمُ الاْآَیاتِ ثُمَّ انْظُرْ أَنَّی یؤْفَکونَ»(۲).
درست است آیهٔ شریفه گروهی از انعامیها را صدیقان معرفی میکند، ولی صدق شرط معیت با انعامیها و اولیای محبوبی نیز هست. «صدیق» میتواند رفیق انعامیها گردد. ممکن است کسی همنشین اولیای حق گردد، ولی به دلیل نداشتن صدق، توفیق رفاقت و معیت با آنان را نیابد. نباید به صرف همنشینی، مجالست و رفت و آمد با اولیای حق، نسبت معیت با انعامیها را به خود داد. معیت را کسی دارد که این توان را داشته باشد تالی تلو انعامیها گردد. مقامی که بسیار سنگین است. درست است معیت با انعامیها منحصر به معصومان نیست، ولی تحمل ولایت صعب و مستصعب آنان از هر کسی بر نمیآید.