۱۳۹۵-۰۳-۱۲

تفسیر هدی / جلد چهارم: فصل دوم: هدایت و ولایت

 

وصف تأسیسی استقامت

از آن‌چه تاکنون در عنوان استقامت صراط گفتیم به نیکی روشن شد وصف «مستقیم» که برای «صراط» می‌آید وصفی توضیحی و تأکیدی نیست و معنایی جدید را به آن می‌بخشد و آن را تمییز می‌دهد.

قرآن کریم در سی و هشت مورد، برای صراط وصف «مستقیم» را آورده است. اگر استقامت و راستی داخل در معنای صراط بیاید، نمی‌بایست چنین وصفی با این گستردگی برای صراط آید. این یک اصل در ادبیات است که وصف برای تأسیس و بیانِ زیادی معنا می‌آید، نه برای توضیح.

برای آن که دانسته شود استقامت جزو معنای صراط نیست، آیاتی را می‌آوریم که بدون این وصف آمده است:

الف: «وَلاَ تَقْعُدُوا بِکلِّ صِرَاطٍ تُوعِدُونَ وَتَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ مَنْ آَمَنَ بِهِ

(۱۰۴)

وَتَبْغُونَهَا عِوَجا»(۱).

آیهٔ شریفه از منافقان و دوچهرگانی می‌گوید که در هر فرصتی، مجال برای گمراه ساختن مؤمنان می‌خواهند. صراط در این‌جا به معنای بی‌راهه‌های گمراه کننده است و بار منفی و مذموم به خود می‌گیرد و این بدان معناست که صراط با انحراف سازگاری دارد و برای همین است که کثرت در آن راه یافته و منافقان می‌توانند بر آن به رصد بنشینند.

باید توجه داشت این آیه با آیهٔ: «قَالَ فَبِمَا أَغْوَیتَنِی لاَءَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَک الْمُسْتَقِیمَ»(۲) تفاوت دارد؛ زیرا این صراط به حق تعالی اضافه شده و وصف مستقیم را دارد و نیز یک صراط است، در حالی که صراط در آیهٔ مورد بحث تکثر و تعدد دارد و صراهای غیر حق را شامل می‌شود.

ب : «وَلَوْ نَشَاءُ لَطَمَسْنَا عَلَی أَعْینِهِمْ فَاسْتَبَقُوا الصِّرَاطَ فَأَنَّی یبْصِرُونَ»(۳).

افرادی که چشم‌هایشان گرفته شده و نابینا شده‌اند اگر بخواهند در راهی از هم پیشی بگیرند، چگونه می‌توانند بصیرت یابند تا به هم برخورد و اصطکاکی نداشته باشند. این افراد در این «صراط» با برخوردهایی که دارند آسیب می‌بینند و از بین می‌روند، در حالی که صراط اگر مستقیم باشد، نباید چنین آفاتی مانند کوری، برخورد و از بین

  1. اعراف / ۸۶.
  2. اعراف / ۱۶.
  3. یس / ۶۶.

(۱۰۵)

رفتن داشته باشد.

ج: «احْشُرُوا الَّذِینَ ظَلَمُوا وَأَزْوَاجَهُمْ وَمَا کانُوا یعْبُدُونَ. مِنْ دُونِ اللَّهِ فَاهْدُوهُمْ إِلَی صِرَاطِ الْجَحِیمِ»(۱).

این صراط به جهنم می‌انجامد و راه مستقیم باید تنها به بهشت و هدایت برسد؛ همان‌طور که مستقیم تنها وصف برای صراط حق آمده است.

توجه به موارد استعمال واژه‌های سبیل، صراط و طریق نشان می‌دهد واژهٔ صراط که به صورت جمع در قرآن کریم کاربرد ندارد و به شکل مفرد استعمال شده، در بیش‌تر موارد با وصف «مستقیم» آمده است و کاربردی مثبت و قدسی دارد؛ برخلاف سبیل و طریق که قداستی در استعمال آن نیست. قرآن کریم از صراط در ۴۵ مورد سخن گفته که در ۴۱ مورد با وصف مستقیم آمده است و در تمامی این موارد، قداست دارد. صراط تا وقتی قداست دارد و به عنوان معبری رساننده از آن یاد می‌شود که استقامت و راستی داشته باشد.

باید توجه داشت در چند موردی که این وصف برای صراط نیامده است باز قرینه‌ای بر حکایت آن وجود دارد. برای نمونه، آیهٔ شریفهٔ: «وَإِنَّ الَّذِینَ لاَ یؤْمِنُونَ بِالاْآَخِرَةِ عَنِ الصِّرَاطِ لَنَاکبُونَ»(۲) وصف مستقیم را برای صراط ندارد، ولی الف و لام در «الصِّرَاطِ»برای عهد ذهنی است و چون آیهٔ پیش از آن می‌فرماید: «وَإِنَّک لَتَدْعُوهُمْ إِلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ»(۳)، این

  1. صافات / ۲۲ ـ ۲۳.
  2. مؤمنون / ۷۴.
  3. مؤمنون / ۷۳.

(۱۰۶)

وصف را با خود دارد.

در میان روایات بیشتر طریق اهل بیت علیهم‌السلام گفته شده نه صراط آنان؛ زیرا صراط، بیش‌ترین صداقت را لازم دارد و نیز در عرصهٔ قیامت، از پل صراط سخن گفته می‌شود نه پل طریق یا سبیل. «طریق» با صراط در این خصوصیت مشترک است که می‌شود به جهنم منتهی شود.

صراط مستقیم به راهی گفته می‌شود که دستگیر و راهنما دارد و می‌شود در آن استقامت و ثبات داشت؛ برخلاف سبیل که حتی همراهی فردی از روندگان آن قابل اعتماد نیست و احتمال ریزش و پشت کردن او می‌رود و سودانگاری در آن مطرح و محتمل است.

افرادی که نظم و ثبات در زندگی ندارند و سرد و گرم هوا و فقر و ثروت و نزدیکی و دوری سبب تغییر آنان می‌شود سبیلی هستند؛ و صراطی‌ها موزون و دارای نظم ثابت می‌باشند. صراط وصف مؤمنان نیست و کافران نیز می‌توانند برای خود صراط داشته و در کفر خود پایدار باشند و طریقی‌ها کسانی هستند که ذهن و اندیشهٔ آنان باز نشده و استارت نخورده است و در سبیل است که به کثرت باز می‌شوند و در صراط به وحدت شکوفا می‌شوند.