اذن دخول سورهٔ حمد
آیهٔ شریفهٔ: «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ» تکبیت غزل حق در سورهٔ حمد است، که در آن امر به هدایت میشود و التماس و خواهش نیز در آن نیست؛ بلکه حکم دارد آن هم با تعدی متعدد. هدایت فعل متعدی است که دو مفعول میگیرد. همین امر، نشانهٔ آن است که خواهان در طلب خود جدی است؛ بهویژه که آن را به فعل امر آورده است. این آیهٔ شریفه را باید اذن دخول سورهٔ حمد، عظمت، تمشی و فعلیت آن دانست که غذا و قوت خواهان به شمار میرود و رمز حرکت برای تمامی پدیدههای هستی است.
بنده به این آیهٔ شریفه که میرسد در چه مقام و جایگاهی میایستد که چنین طلبی دارد و به انجام خواستهٔ خود امر میکند، آن هم در ساختار فعل بسیط مفرد که تنها مفعول آن جمع است وگرنه خود فعل مفرد است. پرسش اینجاست که بنده چه حق حسابی با پروردگار دارد که برای خود مجاز میشمرد چنین درخواست آمرانهای داشته باشد؛ بدون آن که خواهان ملاحظهٔ شخصیت جناب حضرت حق تعالی را
(۲۱)
داشته باشد که در آیهٔ شریفهٔ: «إِیاک نَعْبُدُ وَإِیاک نَسْتَعِینُ» از آن سخن گفتیم و نیز امری که خواهان دارد عام و شمولی است که هر چیزی را در بر میگیرد؛ بهگونهای که حتی میشود سورهٔ بقره و دیگر سورههای قرآن کریم را به آن افزود و مدعی شد خواهان تمامی آن را میطلبد.
در سورهٔ حمد، تنها همین یک فعل امر است که به این عظمت وارد شده و در آن، درخواست هدایت از پدیدههای ناسوتی تا ذات بی اسم و رسم حق تعالی میشود. این فعل در سورهٔ حمد چنان در بحث هدایت سنگ تمام گذاشته است که میشود گفت در بحث تأثیرگذاری آن در هستی و پدیدههای آن، دیگر واژگان سورهٔ حمد به یک طرف و این فعل به یک طرف قرار میگیرد.
«اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ» چنان اطلاق دارد و چنان گسترده و بلند است که نه تنها با درخواست عصمت تام و کامل برابری میکند، بلکه با رفع تمامی تعینها همسوست؛ چنانکه چنین درخواستی در دعای زیر وجود دارد:
«اللهمّ أدخلنی فی کلّ خیر أدخلت فیه محمّدا وآل محمّد، وأخرجنی من کلّ سوء أخرجت منه محمّدا وآل محمد»
روایتی که صورت کامل این دعا را در خود دارد چنین است:
«أبو علی الأشعری، عن محمّد بن عبد الجبّار، عن صفوان، عمّن ذکره، عن أبی عبد اللّه علیهالسلام قال: قلت له: علّمنی شیئا أقوله إذا أصبحت وإذا أمسیت. فقال: قل: الحمد للّه الذی یفعل ما یشاء ولا یفعل ما یشاء غیره. الحمد للّه کما یحبّ اللّه أن
(۲۲)
یحمد، الحمد للّه کما هو أهله، اللهمّ أدخلنی فی کلّ خیر أدخلت فیه محمّدا وآل محمّد، وأخرجنی من کلّ سوء أخرجت منه محمّدا وآل محمّد وصلی اللّه علی محمّد وآل محمّد».
بلندای «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ» چنین نامحدود است و چیزی در هستی نیست که مستقیم نباشد و حتی گمراهی و ضلالت نیز حکم دارد و تابع ضلالت حکمی است و برای همین است که خداوند ابلیس را آفرید و به او حکمی دارد و نیز در میان انسانها، زن را بپرداخت و از آدمیان، به او حکمی داد تا مدعیان خدایگانی فراوان نشوند و بانگ «أَنَا رَبُّکمُ الاْءَعْلَی»(۱) ساز نکنند. پدیدههایی که چه خوب بر حکم خود کارپردازی دارند تا بندگان به خداوند پناهنده شوند: «قَالَ یا بُنَی لاَ تَقْصُصْ رُؤْیاک عَلَی إِخْوَتِک فَیکیدُوا لَک کیدا إِنَّ الشَّیطَانَ لِلاْءِنْسَانِ عَدُوٌّ مُبِینٌ»(۲) و «إِنَّ کیدَ الشَّیطَانِ کانَ ضَعِیفا»(۳) و «إِنَّ کیدَکنَّ عَظِیمٌ»(۴).