۱۳۹۵-۰۳-۱۲

تفسیر هدی / جلد دوم: پیش گفتار و فصل یکم تا پنجم

 

معنای باء

«بـِ» حرف جر و حرف ابتدا و به تعبیر ما «حرف بسط» است؛ همان‌طور که همزه «حرف فتح» و «هو» حرف هویت حقی است؛ به این معنا که «هو» در واقع همان «هـ» و اسم باطن است و «واو» به آن ملحق شده است.

حرف «بـِ» از اسم الهی «بسط» مشتق می‌شود و اصل این حرف از اسم گرفته شده است و چنین نیست که تمامی حروف جامد باشند. همان‌طور که حرف «الف» و «همزه» از فَتْح و مشتق از آن است. باید توجه داشت همزه با الف هیچ تفاوت ذاتی و ماهوی ندارد، بلکه تفاوت آن مقامی است؛ یعنی همزه می‌تواند در ابتدا، میانه و پایان کلمه بیاید، اما الف چون ساکن است و ابتدا به ساکن محال است، در ابتدای هیچ واژه‌ای قرار نمی‌گیرد و تنها در وسط یا پایان کلمه می‌آید. بنابراین زبان عربی بیش از بیست و هشت حرف ندارد.

«بـ»از حروفی است که از اسما گرفته می‌شود و ما آن را «بای بسط» می‌گیریم. البته این در حالی است که خود بسط از «باء» گرفته شده است و این دور نیست؛ زیرا وقتی می‌گوییم «باء» از بسط است یعنی حقیقت بسط ـ نه لفظ آن ـ است که ترکیبی معنوی و حقیقی و ربوبی است و به مصداق آن ناظر است و وقتی می‌گوییم بسط از باء است؛ یعنی صرف حرف باء که امری لفظی است و مفهوم آن مقصود است و بحث حقیقت آن در کار نیست. اگر در روایت است که حضرت امیرمؤمنان علیه‌السلام می‌فرماید: «أنا النقطة التی تحت الباء»(۱)، مراد بای جاره نیست، بلکه باء به معنای حرف بسط مورد نظر است و آن باء است که نقطهٔ آن مورد اشاره واقع می‌شود و تعین دارد.

ما چنین بحث‌های ادبی و نظریات جدید ادبی خود را در کتابی با عنوان «دانش اشتقاق» آورده‌ایم. در آن‌جا گفته‌ایم همان‌طور که بسیاری از اسما از حروف شکل می‌گیرد؛ برخی از حروف نیز از اسما گرفته می‌شود. این نظریه در علوم غریبه کاربرد دارد و بحث اصلی آن در چنان دانش‌هایی می‌آید.