۱۳۹۵-۰۳-۱۲

تفسیر هدی / جلد دوم: پیش گفتار و فصل یکم تا پنجم

 

اسم جامد

«اللَّه» اسم جامد است و از چیزی مشتق نیست؛ از همین روست که بعد از اسم مبارک «اسْم» و «هُو» اعم

  1. شرح ابن عقیل، ج ۱، ص ۱۱۸.

(۶۰)

اسماست؛ در حالی که دیگر اسمای الهی تمامی دارای اشتقاق‌اند. جامد بودن این اسم مبارک سبب شده است عام‌ترین اسم در میان اسمای حق تعالی گردد.

برخی «اللَّه» را برگرفته از «إلَه» بر وزن فعال و به معنای مألوه همانند کتاب به معنای مکتوب می‌دانند که «الف و لام» بر سر آن آمده است و چون آمدن دو همزه در یک جا مأنوس نیست، همزهٔ دوم حذف شد و دو لام در هم ادغام گردید. پس «ال» جزو کلمه نیست. این در حالی است که مورد کاربرد این دو اسم مختلف است و این اختلاف چنان است که با صرف قرار دادن حرف تعریف بر آن، چنین تفاوت معنایی به دست نمی‌آید. تفاوت «اللَّه» با «إلَه» در این است که «اللَّه» فقط بر خداوند متعال اطلاق می‌شود، ولی «إلَه» برای هر معبودی اعم از حقی و خلقی و حتی بر نفس استعمال می‌شود و می‌توان آن را به هر چیزی حتی بت‌ها نسبت داد. برای نمونه، «إلَه» در «لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّه»اسم عام و برای جنس است و اله عالمین و آلههٔ باطل را در بر می‌گیرد و نمی‌شود جای آن را با «اللَّه» که علم شخص است تغییر داد. هم‌چنین «إلَه»به اقتضای این که نکره است همواره به کلمهٔ بعد اضافه می‌شود اما «اللَّه»همواره با «الف و لام» همراه است و به چیزی اضافه نمی‌شود.

البته ما در جای خود گفته‌ایم حتی «ضَرَب» از «الضرب» با «ال» نبوده است و عرب در استعمال خود چنین اشتقاقاتی ندارد و آن‌چه گفته شده است ساختهٔ ذهن‌هایی است که ادبیات را با فلسفه اشتباه گرفته و خواسته‌اند آن را مدلل و موجه سازند. نظر ما بر این است که تمامی اسماء اللّه که همراه با «الف و لام» است، «ال» جزوی از آن است، نه کلمه‌ای مرکب و «ال» آن برای تعریف نیست؛ زیرا اسمای الهی اعرف از هر چیزی هستند و نیازی به تحویل بردن به تعریف ندارند. این امر به‌ویژه در کلمهٔ طیبهٔ «اللَّه» حایز اهمیت بسیاری است و به هیچ وجه نمی‌توان آن را مرکب دانست و ادغام و داشتن تشدید یا صرف مشابهت و وجود کلمات مشابه برای آن دلیل بر مرکب بودن این کلمهٔ طیبه نیست.

«اللَّه» اسم جامد است و به این معناست که واژه‌ای پیشینهٔ آن نمی‌گردد و خود اول است همان‌طور که مسمای آن با این واژهٔ قدسی مطابقت دارد و این اسم جامع و کامل، قبلی ندارد و به اسمی وابسته نیست و در تمامی گزاره‌ها همواره موضوع قرار می‌گیرد، نه محمول، و همیشه موصوف است و صفت واقع نمی‌شود و به ضرورت، اسمی حاکم است، نه محکوم، و کثرت استعمال آن در قرآن کریم به سبب حکومتی است که بر دیگر اسمای الهی دارد و اصل در اسماست.

«اللَّه» اسمی است که نه نقطه دارد، نه «ال» و نه تنوین می‌پذیرد و این امور از لواحق اسماست. اسمی است که معنای اطلاقی دارد و حیثیت آن حیثیت اطلاقی است؛ برخلاف اسمای دیگر که حیثیتی تقییدی دارد؛ مانند «قادر» که

(۶۱)

حیث قدرت را می‌رساند و علم را ندارد، اما «اللَّه»دارای جمعیتی است که تمامی حیثیت‌ها را در بر دارد.