انحصار «اللّه» در نام خداوند
«اللَّه» اسمی است که تنها در مورد خدای تعالی اطلاق میشود و کاربرد آن برای غیر خداوند جایز نیست. حتی
(۵۷)
عربهای جاهلی هیچ گاه این اسم را برای بتها و معبودهای خود به کار نمیبردند و آنان را تنها «اله» میگفتند که مخفف «اللَّه» است. آیات زیر گواه این مدعاست:
الف: «وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالاْءَرْضَ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ لَیقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّی یؤْفَکونَ»(۱).
ب: «وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالاْءَرْضَ لَیقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَکثَرُهُمْ لاَ یعْلَمُونَ»(۲)
ج: «وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالاْءَرْضَ لَیقُولُنَّ اللَّهُ قُلْ أَفَرَأَیتُمْ مَا تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ أَرَادَنِی اللَّهُ بِضُرٍّ هل هُنَّ کاشِفَاتُ ضُرِّهِ أَوْ أَرَادَنِی بِرَحْمَةٍ هـلْ هـُنَّ مُمْسِکاتُ رَحْمَتِهِ قُلْ حَسْبِی اللَّهُ عَلَیهِ یتَوَکلُ الْمُتَوَکلُونَ»(۳)
د: «وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَیقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّی یؤْفَکونَ»(۴)
ه: «رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالاْءَرْضِ وَمَا بَینَهُمَا فَاعْبُدْهُ وَاصْطَبِرْ لِعِبَادَتِهِ هل تَعْلَمُ لَهُ سَمِیا»(۵)
در واقع اسم مبارک «اللَّه» خود را حتی در میان کافران و مشرکان حفظ کرده است و آنان به «اللَّه» اقرار دارند و هیچ گونه کاربرد خلقی ندارد و در محدودهٔ آن تنها خداوند است که وجود دارد و هیچ لحاظ غیری برای آن نیست؛ هرچند برای آن پیشوند یا پسوند آورده شود، اما حتی در ترکیبها اطلاق خود بر خداوند را از دست نمیدهد.
از ویژگیهای اسم «اللَّه» آن است که هر حرفی از ابتدای آن برداشته شود اسم بودن خود برای خداوند را حفظ میکند و بر حق تعالی اطلاق میشود؛ مانند: «لِلَّه»بدون همزه، «إلَه» بدون لام، «لَه» بدون همزه و لام و «ه» بدون همزه، لام و الف که «هُو» خوانده میشود؛ چنانکه میفرماید:
الف: «وَلِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَینَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِیمٌ»(۶)
ج: «أَمْ کنْتُمْ شُهَدَاءَ إِذْ حَضَرَ یعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قَالَ لِبَنِیهِ مـا تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِی قَالـُوا نعبـُدُ إِلَهَک وَإِلَهَ آَبَائِک إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَاقَ إِلَها وَاحِدا وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ»(۷).
ب: «قُلْ یا أَیهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیکمْ جَمِیعا الَّذِی لَهُ مُلْک السَّمَاوَاتِ وَالاْءَرْضِ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ یحْیی وَیمِیتُ فَآَمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ النَّبِی الاْءُمِّی الَّذِی یؤْمِنُ بِاللَّهِ وَکلِمَاتِهِ وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّکمْ تَهْتَدُونَ»(۸).
«اللَّه» چنان عظمتی دارد که ظهور «هُو» و ظاهر آن است و تفصیل آن به شمار میرود. به تعبیر دیگر، تنها اسم همگون باطنی که برای «اللَّه»وجود دارد «هُو»است. «هُو»در مقام احدیت و اسمی است که ترفیع باطن «اللَّه»
- عنکبوت / ۶۱.
- لقمان / ۲۵.
- زمر / ۳۸.
- زخرف / ۸۷.
- مریم / ۶۵.
- بقره / ۱۱۵.
- بقره / ۱۳۳.
- اعراف / ۱۵۸.
(۵۸)
است و «اللَّه»ظاهر آن و در مقام واحدیت است که اسم ظاهر جمعی تفصیلی است و اصل موصوفات در اسماست که دیگر اسما تمامی وصف آن قرار میگیرند و «هُو» اسم باطن جمعی اجمالی است که در قرآن کریم برای خداوند در ۲۸۵ مورد به کار رفته است.