ظاهرگرایی و جمود بر ظاهر الفاظ روایاتی که بیشتر نقل معنا شده و فراوان مورد تحریف عمدی دشمنان اسلام بهویژه یهودیان نفوذی بوده و دوری از عقلانیت و بریدگی از باطنگرایی، دین و شریعت را به پیرایههای فراوانی آلوده میسازد. من تفاوت ظاهرگرایی با حکمتگرایی را به نحوه نگارش در زمانهای قدیم و حال مثال میزنم. در قدیم، علما در نگارش کتابها و عبارتهای خود، برای کلمات و حروف، نقطهگذاری نمیکردند و زیر و زبر و پیش و اعراب قرار نمیدادند. به همین دلیل، در تشخیص و خواندن کلمات، دچار اشتباه و خطا میشدند. مثلا کلمه بشر را پسر میخواندند یا به عکس. یکی از معلمان شعر معروف شهریار را چنین میخواند که نه پسر توانمش خواند. یعنی کلمه بشر را پسر میخواند. من تصور میکنم، شاید لکهای بر نسخه کتاب وی بوده که او حرف با را پ میخواند. ظاهرگرایی نیز چنین است و فاقد دو عنصر بسیار مهم «عقلانیت» و «معنویت و باطنگرایی» است. مثال اشتباه فاحش ظاهرگرایی در طبقه عامه چنین است. در رسالهها آمده است که هنگام دفن میت، بهتر است چهار گوشه تابوت را حمل کنند. این عبارت را بدون نقطه فرض کنید. یکی آن را چنین برداشت کرده بود که چهار کوسه، آن را حمل کنند. بعد برای حفر قبر آمده است که قبر چهار وجب، پَهنتر باشد، اما این کلمه را پِهِن تَر خوانده بودند. این مثال هرچند برای مزاح است، اما عاقبت دردناک ظاهرگرایی صرف و دخالت ندادن دو عنصر عقلانیت و معنویت در استنباط همین است؛ یعنی پرپیرایه ساختن دین به احکامی که از خدا و شرع نیست.